
جامعه شناسی هنر
کتاب « جامعه شناسی هنر» اثر « ناتالی هینیک » جامعهشناس فرانسوی است که نوعی نوآوری نسبت به تحلیلهای جامعه شناختی در حوزه و گستره مبحث هنر پدید آورده است.
ناتالی هینیک از طریق تبیین و توصیف تاریخچه جامعهشناسی هنر به موازات پژوهشهای بنیادین و اساسی و همچنین بیان ابزارها و شیوههای تحقیقاتی آن، توانست در فرانسه جامعه شناسی هنر را به عنوان دیدگاهی نظاممند در عرصه تحقیقات جامعهشناختی معرّفی نماید. نخست، جامعهشناسی زیباشناختی(که به بررسی ارتباط بین هنر و جامعه میپردازد)، دوم؛ تاریخ اجتماعی که در آن به بررسی زمان ورود هنر به اجتماع اشاره نموده بود و در نهایت، جامعه شناسی حقیقتیاب که در آن، هنر به مثابه پیکر اجتماع مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
مسأله حایز اهمیّت در این میان، ضرورت بیان این مسئله است که نسلهای اشاره شده از جامعه شناسی هنر، به دلیل تقارن با سنّتهای نظاممند و روشها و شرایط ادراکی مختلف به لحاظ مفهومی، صرفاً جنبه موقّت و گذرا داشتهاند. جامعهشناسی زیباشناختی، در واقع از طریق استقلالزدایی هنر و تلاش در جهتیافتن ارتباطهایی بین اجتماع و هنر پدیدار گردید. تاریخ اجتماعی نیز، اصولاً، به بررسی مفاهیم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهادی از تولیدات هنری و همچنین مسأله پذیرش هنر و زمان پذیرش آن از سوی اجتماع، میپردازد و در نهایت، جامعه شناسی حقیقتیاب نیز، تمرکز خویش را بر عملکرد جهان هنر، عاملان آن (بازیگران اجتماعی) و همچنین، تبیین ساختارهای متقابل آن، منعطف مینماید.
بخش دوم کتاب مذکور نیز، نتایج برخی تحقیقات به عمل آمده از سوی ناتالی هینیک را در رابطه با نسل سوّم جامعهشناسی هنر، یعنی جامعهشناسی حقیقتیاب، معرّفی و نشان میدهد. در بخش پایانی آن نیز، خلاصهای از آنچه که در کتاب تاثیر هنر بر جامعه شناسی به آن پرداخته است، میآورد و مجدداً به بررسی و نقد جامعهشناسی انتقادی پییر بوردیو، میپردازد.
در طی ده سال، یعنی از سال 1991 تا 2001، ناتالی هینیک، پیشرفت و رونقی واقعی در مبحث جامعهشناسی هنر فرانسه، به وجود آورد. وی از طریق تألیف کتابهای متعدد، در طی این ده سال، موفّق گردید تا تحوّلی واقعی، در این شاخه از علم جامعهشناسی پدید آورد و مکتب جامعهشناسی بوردیو را که مکتب و نگرشی حاکم در خصوص تولیدات هنری محسوب میگردید، تحت تأثیر عقاید خویش قرار دهد.
بخشی از کتاب:
هنر، بیش از هر چیز دیگری از این قابلیّت برخوردار است که ما را گاه به گاه به سمت بازنگری و تجدیدنظر در خصوص ترک یا تغییر برخی موقعیتها (حالات)، رفتارها و عادات فکری موجود در سنّت و عقیده جامعهشناختی خویش، رهنمون سازد و یا اینکه حدّاقل، برخی شیوههای رفتاری ما را تغییر داده و به سامان نماید…